نظیره سازی Burlesque
هر نوع تقلید سُخره آمیز ادبی نظیره سازی محسوب میشود. در نظیره سازی ممکن است موضوع با اهمیّتی را به شیوهای سَبُک یا سخره آمیز بیان کنند.
نویسنده: سیما داد
هر نوع تقلید سُخره آمیز ادبی نظیره سازی محسوب میشود. در نظیره سازی ممکن است موضوع با اهمیّتی را به شیوهای سَبُک یا سخره آمیز بیان کنند.
برخی از منتقدان غربی نظیره سازی را یک نوع ادبی میدانند که شامل نقیضه و سُخره حماسه میباشد. اما پارهای دیگر، نقیضه و نظیره سازی را دو نوع مستقّل ادبی به شمار میآورند و تنها تفاوت بین این دو را در آن میدانند که هدفِ نقیضه جواب به اثر مشخّص و معیّنی است حال آنکه در نظیره یک طرز فکر یا یک نگرش خاص دستاویز اثر نویسنده و شاعر قرار میگیرد. برای نمونه، سِروانتِس، نویسندهی اسپانیائی قرن هفدهم در کتاب دُن کیشوت، سنّت ادبی رمانس را به سُخره میگیرد. قهرمان کتاب پیرمردی است در آستانهی شصت سالگی که با خواندن رمانسهای قرون وسطی آنچنان دچار وهم و خیال میشود که خود را سلحشوری با آرمان سلحشوری و دفاع از ضعفا و حیثیّت مردم میپندارد. براین اساس، برای او حوادثی پیش میآید که هر یک بیش از پیش پوچی تصوّرات و آرمانهای جهان تخیّلی رمانس را در مواجهه با واقعیّتهای زندگی آشکار میکند و بدین ترتیب تمامی سنّتهای معمول در رمانس مورد استهزاء واقع میشود.
در ادبیّات فارسی به عنوان نمونه در این مورد میتوان شعر «مرد و مرکب» سرودهی مهدی اخوان ثالث را ذکر کرد. در این شعر شاعر زبان فخیم حماسه را به کار میگیرد تا نشان دهد دوران قهرمانهای نترس و دلاوریهای بزرگ به سر آمده و انتظار انسانهای مفلوک برای آنکه منجیای از سرزمینهای دور بیاید و با اعجاز آنان را از زیر بار ستم نجات دهد، بس بیهوده است زیرا قهرمان عصر بی قهرمانی، موجودی دروغین است که سلاح دروغین برمی گیرد و بر مرکب دروغین مینشیند و هنگامی که به زعم خود، پا در راه نبرد و هماورد طلبی مینهد از دیدن سایهی خود دچار آنچنان وحشتی میشود که به قعر نیستی فرو میافتد. قسمتهائی از این شعر در زیر نقل میشود:
... گفت راوی: راه از آیند و روند آسود.
گردها خوابید.
روز رفت و شب فراز آمد.
گوهر آجین کبود پیر باز آمد.
.......
بشنو امّا ز آن دلیر شیر گیر پهنهی ناورد،
گرد گردان گرد،
مرد مردان مرد؛
که به خود جنبید و گرد از شانهها افشاند،
چشم بردراند و طرف سبلتان جنباند،
رو به سوی خلوت خاموش غرّش کرد،
غضبان گفت:
- «های!
خانه زادان! چاکران خاص!
طرفه خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید.»
.....
گفت راوی: خلوت آرام خامش بود.
می نجنبید آب از آب، آنسانکه برگ از برگ، هیچ از هیچ.
منبع مقاله :
داد، سیما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید، چاپ چهارم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}